چرا خشونت در جامعه ایرانی زیاد است؟
خشونت اجتماعی در جامعه ایرانی طی سال های اخیر مصادیق متعددی دارد. یقه یه یقه شدن مردم در خیابان، نزاع، خشونت های کلامی، خشونت علیه زنان و کودکان، قتل و... از مهم ترین این مصدایق هستند.
نظریههای مختلف اجتماعی به این نکته تاکید دارد جوامع عموما در حال بازتولید آسیب های اجتماعی است و یکی از این آسیب های که در جامعه ایرانی این روزها تولید شده است، خشونت در فضای شبکههای اجتماعی است. با این حال مجید صفاری نیا دکترای روان شناسی و استاد دانشگاه علامه طباطبايي معتقد است بخشی از این مسایل با مفهوم «تاب آوري اجتماعي» قابل تحلیل است.
مجید صفاری نیا عضو و رییس «کمیسیون تخصصی روان شناسی اجتماعی» سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور است که به بسط وضعیت خشونت در جامعه ایرانی میپردازد.
دلايل افزايش زمينههاي خشونت اجتماعي چيست؟
در روانشناسي مفهومي داريم با عنوان «تاب آوري اجتماعي». «تاب آوري» مفهوم جديدي است که ابزاري براي سنجش آن نيز وجود دارد. «تاب آوري اجتماعي» از مولفههاي سلامت اجتماعي است. جامعه ما به دلايل مختلف، تاب آوري اجتماعياش پايين آمده است. يکي از دلايل آن افزايش مهاجرت به شهرهاست. در دو دهه گذشته، مردم ما بيشتر روستا نشين بودند و 70 درصد جمعيت کشور مقيم روستاها بودند. اما بر اساس پژوهشي تا سال 1400 ، هفتاد درصد مردم کشور، شهرنشين و 30 درصد روستا نشين خواهند بود. اين در حالس است که روستا نشينان شهري، که به شهرها هجوم آوردهاند آموزش شهرنشيني نديدهاند. «مهاجرت» عاملي براي کاهش تاب آوري اجتماعي است.
يکي از دلايل پايين بودن استانداردهاي اجتماعي همچون کاهش استاندارد سلامت اجتماعي، آن است که خانواده، نقش آرامش بخشي خودش را نسبت به گذشته از دست داده است. خانواده قبلا مامن آرامش و تخليه هيجان بوده ولي به دليل افزايش نيازهاي اقتصادي، ضريب نفوذ اينترنت و ... خانواده نقش آرامش بخشياش را از دست داده و نميتواند نقش قبل را داشته باشد. به اين ترتيب افراد در شرايط عصبي، عصبيت خود را از خانه به جامعه و از جامعه به خانه منتقل ميکنند.
علاوه بر اينها، عامل «ازدحام»، زمينههاي مسائل اجتماعي را بيشتر ميکند. مثلا در ساعات پر تراکم در مترو، زمينه پرخاش بيشتر ميشود، ه چون اصطلاحا ذهن دچار «اضافه بار» ميشود و زمينه را «تهديد آميز» مي بيند. به همين دليل است که در اوقات پرتراکم مترو، مسافران فرصت خروج به يکديگر نميدهند و با پرخاش با يکديگر روبرو ميشوند. عامل "اضافه بار شناختي" به خاطر «ازدحام»، درزندگي در شهرهاي شلوغ نمود پيدا ميکند.
عامل چهارم، «گم نامي» و «بي خانمان ها» هستند. آدمها در شهرهاي شلوغ، شناخته نميشوند و چون نظارت و کنترلي رويشان نيست، رفتارهاي ناهنجار و مغاير شهروندي انجام ميدهند. مسائلي مثل متلک گفتن، فحش دادن، پيچيدن ماشينها جلوي يکديگر در اتوبانها، رفتارهاي خشن، آسيب رساندن به اموال عمومي مثل اتوبوسها، خط انداختن روي اتومبيلهاي پارک شده در خيابان و ... از جمله نشانه هاي اين موضوع است.
عامل بعدي، عامل «رواني» است. عوامل شخصيتي و رواني در پرخاشگري اجتماعي نقش دارند. سبک فرزند پروري والدين به گونهاي شده که افراد خودشيفته در سطح جوامع بيشتر ديده مي شوند، افسردگي اين افراد پس از مواجهه با حقايق جامعه، منجر به پرخاشگري در فضاي اجتماعي مي شود. آدم افسرده به دليل زودرنجي حوصله ندارد، فردي که مواد مخدر و يا آمفتامين استفاده کرده، در فضاي اجتماعي ايجاد پرخاشگري مي کند. ميزان و سطح سازگاري در ميان مردم شهرها به دلايل مختلف اجتماعي فرهنگي پايين آمده است.
عامل بعدي «الگوهاي اجتماعي» است؛ الگوهايي نظير اينکه افراد اگر داد بزنند، حرفشان به کرسي مي نشيند! اين عوامل نيز موثر در ايجاد خشونت ميان افراد است.
از عوامل ديگر مي توان به عامل سلامت اجتماعي اشاره کرد. روانشناسان 60 مولفه همچون اعتياد، بحران اجتماعي، طلاق عاطفي، بحران شادي، آلودگي محيط زيست، بيکاري، کرامت پايين متخصصان، دعواها و نزاع هاي خياباني و... را به عنوان متغيرهاي سلامت اجتماعي برشمرده اند. هرچه استانداردها اجتماعي در جامعه کاهش يابد، ميزان عصبانيت اجتماعي بالا مي رود.
راههاي کنترل خشونت اجتماعي :
اصلاح اين موارد خيلي سخت و نيازمند تدابير کشوري است. به دليل بحرانهاي موجود، شوراي سلامت اجتماعي با حضور وزراي علوم، آموزش و پرورش، کشور، بهداشت و درمان، فرهنگ و ارشاد اسلامي و روساي سازمانهاي بهزيستي و نظام روانشناسي و ورزش و جوانان، مشغول بررسي اين فضا و برنامه ريزي براي ارتقاي سلامت اجتماعي هستند.
اين مساله آنقدر بزرگ است که سيستمي بايد اصلاح شود تا حال مردم خوب شود. حتي صداوسيما هم بايد وارد عرصه شود. حل اين مسائل، يک موضوع حاکميتي است.
با جزيره اي عمل کردن هر يک از دستگاهها، راه به جايي نمي بريم و آنها نتوانستهاند به تنهايي به جايي برسند.
سازمان نظام روانشناسي و کاهش خشونتهاي اجتماعي :
سازمان نظام، مسئوليت متولي گري ندارد و صرفا يک نظام صنفي است. متولي اين امر، وزارت بهداشت؛ وزارت کشور و سازمان بهزيستي است و سازمان نظام روانشناسي فقط در حوزه پژوهش ها و آموزش ها و حضور در شوراهاي سياست گذاري نقش آفرين است. اساسا سازوکار اقتصادي لازم براي اينکه متولي اين کار باشد را هم ندارد. سازمان نظام روانشناسي فقط مي تواند يک عضو سياست گذار باشد. با مطالعه و پژوهش و کميسيون هايش مي تواند نظر دهد و نسبت به اجراي آن نظارت داشته باشد.
:: موضوعات مرتبط:
آموزشی ,
فرهنگی ,
پرسش مهر (17)96-95 ,
,
:: بازدید از این مطلب : 743
|
امتیاز مطلب : 347
|
تعداد امتیازدهندگان : 90
|
مجموع امتیاز : 90